English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (6148 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
doping U نیروی کاذب حاصل از داروهای غیر مجاز
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
authorized manpower U نیروی انسانی مجاز
productiveness U حاصل خیزی نیروی تولید
lift wire U سیم هایی که بار کششی حاصل از ایجاد نیروی برای بال را متحمل میشوند
lift strut U پایه هایی که بار کششی حاصل از ایجاد نیروی برای بال را متحمل میشوند
base shear U نیروی کلی حاصل از زلزله در پای ساختمان برش پای ساختمان
submarginal land U زمین مطلقا" بی حاصل زمینی که چنان بی حاصل باشد که مخارج سرمایه گذاری و کارگر را نتواندجبران کند
piggyback U دستیابی غیر مجاز به سیستم کامپیوتری که باید از طریق کلمه رمز یا ترمینال کاربر مجاز انجام شود
piggybacks U دستیابی غیر مجاز به سیستم کامپیوتری که باید از طریق کلمه رمز یا ترمینال کاربر مجاز انجام شود
legit U نمایش مجاز تاتر مجاز
visiting correspondent U نماینده بازدید کننده مجاز نماینده مجاز رسانههای گروهی برای بازدید از صحنه عملیات یا قسمتهای ارتشی
antianxiety drugs U داروهای ضد اضطراب
depressant drugs U داروهای کندساز
psychic energizer U داروهای محرک
tricyclic drugs U داروهای سه حلقهای
narcotics U داروهای مخدر
hallucinogenic drugs U داروهای توهم زا
analgetics U داروهای دردزا
energetics U داروهای محرک
tisane U داروهای خیسانده
analgesics U داروهای دردزا
tisane U داروهای جوشانده
psychotropic drugs U داروهای روان گردان
analeptics U داروهای محرک اعصاب
psychotomimetics U داروهای روان پریشی زا
psychedelic drugs U داروهای روان پریشی زا
internist U متخصص داروهای درونی
emmenagogue U داروهای ازدیاد قاعدگی
psychedelic U وابسته به داروهای توهم زا
neuroleptics U داروهای ارام بخش
ataractic drugs U داروهای ارام بخش
hypnotics U داروهای خواب اور
hypnotic drugs U داروهای خواب اور
toxicology U مبحث داروهای سمی
anaphrodisia U داروهای فلج کنندهء اعضاء تناسلی
they rate as tonic drugs U انها جزو داروهای نیروبخش بشمار میروند
magneto electricity U نیروی کهربایی که بوسیله نیروی اهن ربایی تولید میشود
reenforceŠetc U نیروی تازه فرستادن برای با نیروی امدادی تقویت کردن
blue water school U انانی که نیروی دریایی انگلیس راتنها نیروی کافی ان میدانند
Babies should be classified as antidepressants. U نوزادان را باید در گروه داروهای ضد افسردگی قرار داد.
juggernaut U نیروی عظیم منهدم کننده نیروی تخریبی مهیب
torque U نیروی گردنده درقسمتی از دستگاه ماشین نیروی گشتاوری
e.m.f U force electromotive نیروی محرکه الکتریکی نیروی برقرانی
juggernauts U نیروی عظیم منهدم کننده نیروی تخریبی مهیب
air force personnel with the army U پرسنل نیروی هوایی ماموربه نیروی زمینی
expeditionary U نیروی اعزامی به خارج نیروی سرکوبگر خارجی
rhatany U ریشه یکجور گیاه در امریکای جنوبی که در ساختن داروهای ... بکار میبرند
electromotive force U نیروی محرکه الکتریکی نیروی برقرانی
false floor U کف کاذب
rose rash U کاذب
lairs U کاذب
false U کاذب
pseudotuberculosis U سل کاذب
liar U کاذب
liars U کاذب
mendacious U کاذب
false fcoor U کف کاذب
pseudo U کاذب
lair U کاذب
faise U کاذب
no man's land U زمین بلاصاحب و غیر مسکون باریکه زمین حد فاصل بین نیروی متخاصم و نیروی خودی
army landing forces U نیروی زمینی شرکت کننده درعملیات اب خاکی نیروی زمینی پیاده شونده در ساحل
threat force U نیروی دشمن نیروی مخالف
buoyancy U نیروی بالابر نیروی شناوری
attack force U نیروی تک کننده به ساحل نیروی تک
false spar U تیرک کاذب
false ribs U ریبهای کاذب
false resistance U مقاومت کاذب
fausse reconnaissance U بازشناسی کاذب
lethargy U مرگ کاذب
false recognition U بازشناسی کاذب
false reaction U واکنش کاذب
non sequiturs U نتیجه کاذب
false starts U استارت کاذب
non sequitur U نتیجه کاذب
parhelion U خورشید کاذب
jack o' lantern U نور کاذب
lethargy U موت کاذب
mock moon U قمر کاذب
mola U جنین کاذب
false start U استارت کاذب
friars lantern U نور کاذب
form work U کاذب سازی
spurious correlation U همبستگی کاذب
serosa U مشیمه کاذب
scarlet rash U سرخچه کاذب
paralogism U قیاس کاذب
pseudopregnancy U ابستنی کاذب
false positive U مثبت کاذب
pseudomemory U خاطره کاذب
pseudomembrance U غشای کاذب
pseudodepression U افسردگی کاذب
pseudocyesis U ابستنی کاذب
pseudoclassic U کلاسیک کاذب
false ceiling U سقف کاذب
corbel-arch U طاق کاذب
psedoparalysis U فلج کاذب
pseudoaggression U پرخاشگری کاذب
pseudocarp U میوه کاذب
false dawn U صبح کاذب
false lift U برای کاذب
pseudohallucination U توهم کاذب
pseudomorphism U شکل کاذب
false or asternal ribs U دندههای کاذب
pseudomorphism U نمود کاذب
false retrieval U بازیابی کاذب
pseudomorph U شکل کاذب
pseudopodium U پای کاذب
false negative U منفی کاذب
pseudo christ U مسیح کاذب دجال
double-jointed U دارای مفصل کاذب
double jointed U دارای مفصل کاذب
pseudomnesia U یاداوری کاذب مرضی
pseudo isochromatic charts U تصورهای هم فام کاذب
pseudoneurosis U روان رنجوری کاذب
pseudopod U شبه پا پای کاذب
pseudopsychopathic U جامعه ستیز کاذب
pseudomyopia U نزدیک بینی کاذب
pseudomorphous U دارای نمود کاذب
pseudodementia U زوال عقل کاذب
pseudochromia U رنگ بینی کاذب
pseudomorphism U تحول بشکل کاذب
zodiacal light U روشنایی صبح کاذب
pad the bill <idiom> U اضافه شدن هزینههای کاذب
subornation U جرم تهیه شهود کاذب
pseudochromesth U رنگ بینی کاذب واژهای
parheliacal U وابسته بعکس خورشیدیاشمس کاذب
will o the wisp U روشنایی کاذب درباغ سبز
diphtheria U گلو درد به اغشاء کاذب
flying facade U [ساخت نیمه چوبی کاذب]
self propulsion U حرکت توسط نیروی خود پیشروی توسط نیروی خویش
pseud U پیشوند بمعنی "کاذب " و " ساختگی " و "دروغ "
pseuds U پیشوند بمعنی "کاذب " و " ساختگی " و "دروغ "
pseudo U پیشوند بمعنی " کاذب " و "ساختگی " و " دروغ "
authorized level of organization U سطح مجاز پرسنل سازمانی سطح مجاز سازمانی
parhelic U وابسته به عکس خورشیدیاشمس کاذب مانندعکس خورشید
counter force U نیروی مقابله با وسایل استراتژیکی دشمن استفاده ازنیروی هوایی و موشکهای استراتژیکی برای تخریب نیروی دشمن
free gyroscope U نیروی ژیروسکوپی ازاد نیروی جاذبه مغناطیسی ازاد
naval aviation U قسمت هوایی نیروی دریایی هواپیمایی نیروی دریایی
geomagnetism U نیروی اهن ربایی زمین نیروی جاذبه زمین
allocated manpower U نیروی انسانی واگذار شده سهمیه نیروی انسانی
army aircraft U هواپیمایی نیروی زمینی هواپیماهای نیروی زمینی
Marine Corps U نیروی تکاوران دریایی نیروی تفنگداران دریایی
permissible U مجاز
licensed U مجاز
at liberty U مجاز
commissioned U مجاز
admissible U مجاز
lawful U مجاز
legal U مجاز
licensable U مجاز
permitted U مجاز
metonymy U مجاز
allowable U مجاز
authorized U مجاز
permissive U مجاز
certified U مجاز
admissibll U مجاز
admittable U مجاز
authorised U مجاز
authorrized U مجاز
allowed U مجاز
rated U مجاز
tropologic U مجاز
toluene U حد مجاز
resume U حاصل
outgrowth U حاصل
yield U حاصل
fruitage U حاصل
yielded U حاصل
products U حاصل
product U حاصل
unutilized U بی حاصل
outcomes U حاصل
outgrwth U حاصل
payoffs U حاصل
payoff U حاصل
outcome U حاصل
resulted U حاصل
infertile U بی حاصل
nonproductive U بی حاصل
adnate U حاصل
result U حاصل
perquisites U حاصل
barren <adj.> U بی حاصل
resumed U حاصل
blasted [uninhabitable] <adj.> U بی حاصل
resumes U حاصل
perquisite U حاصل
deserted <adj.> U بی حاصل
upshot U حاصل
desolate <adj.> U بی حاصل
resuming U حاصل
bleak <adj.> U بی حاصل
yields U حاصل
unfruitful U بی حاصل
resulting U حاصل
impermissible U غیر مجاز
dosing U مقدار مجاز
tolerance limit U خطای مجاز
permissible deviation U تفاوت مجاز
Recent search history Forum search
1set the record straight
1چیزی که عوض داره گله نداره
1ترجمه ی stirling numberبه انگلیسی؟
1a food shop let us "eat now,pay later"thanks to the Barrett name.
1offshoring
1Rotating machinery absorbing real power in any of a number of operating quadrant combinations
1provisional sum
1incubation
0نیروی کارگری
0 دستگاه یو پی اس چیست و چه وظیفه ای در سازمان دارد؟
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com